چه ساده....
تلخ میگذرد.... این روزها را میگویم...که قرار است
از او که .............. بوده
برای دلم یک انسان معمولی بسازم...
بسادگی رفت بی انکه کلامی چیزی بگه
چقدر ساده گذشت
همیشه میگفت: من نیومدم که برم
ولی انگار امده بود که هر وقت خواست بی خبر بره
فقط گفتم خوب باش، راضی نیستم، بهتر شو. حرف رفتن نبووووووود
ولی انگار دوست داشت بره
براحتی همه چیزی که برای خودم ساخته بودما خراب کرد و رفت.......
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۵ ساعت 11:56 توسط
|